Saturday, November 09, 2013
زن با محبت
مردی مرده بود و او را غسل داده و کفن کرده بودند و روی تخت غسالخانه گذاشته بودند تا تابوت بیاورند و تشییعش کنند.
زنش را دیدند که بادبزنی به دست گرفته و کفن او را که از آب غسل مرطوب شده بود، باد می زند!
گفتند: عجب زن با مهر و محبتی که حتی بعد از مرگ شوهرش به فکر آسایش اوست.
نزدیک رفتند و گفتند: ای زن، مرده را خیسی و خشکی و سردی و گرمی تفاوت نمی کند. خودت را به رنج مینداز.
زن گفت: آخر شوهرم وصیت کرده که تا کفنش خشک نشده شوهر نکنم!
Labels: Tanz
لطفا برای حمایت از ما از محصولات فروشگاه دیدن کنید: