Sunday, June 16, 2013
جوک های خنده دار - سری 75
حیف نون چند متر دورتر از قبری ایستاده بود و گریه می کرد.
ازش پرسیدند چرا نزدیک تر نمی ری؟
گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود!
پیرمرد به زنش می گه: بیا یاد قدیما کنیم، من تو پارک باهات قرار می ذارم، تو بیا. پیرمرد می ره پارک، یکى دو ساعت طول می کشه زنش نمیاد. می ره خونه، می بینه زنش نشسته خونه داره گریه می کنه. می پرسه چى شده؟ زنش می گه: مثلا بابام نذاشت بیام!
فرستنده: مریم، 0936xxxx219
مرده چاقو پیدا می کنه می پرسه این چیه؟ اون یکی می گه بچه اره است که هنوز دندان در نیاورده!
حیف نون توی دستشویی بوده که برق می ره. جیغ می زنه. زنش می گه: برق رفته، چرا جیغ می زنی؟ می گه: فکر کردم زیاد زور زدم کور شدم!
فرستنده: مجید
سوال مسابقه نود در شهر حیف نون اینا:
طرفدار چه تیمی هستید؟
۱) بله
۲) خیر
مریض: خانم دکتر! دارم از درد می میرم. منو بکش راحت بشم.
دکتر: من خودم کارم رو خوب بلدم، نیاز به تذکر شما نیست!
فرستنده: 09355449428
پدربزرگ رو به نوه: بدو برو قایم شو، امروز مدرسه رو پیچوندی، معلمت اومده دنبالت.
نوه: نه، شما باید قایم شی. چون من گفتم شما فوت کردین!
“سُسش سُسسا” چیست؟
رضایت یک اصفهانی اصیل از کیفیت سُس!
“چند مگس مگه؟” چیست؟
تعجب یک اصفهانی از حجم فلش مموری!
فرستنده: 09355449428
حیف نون داشت بافتنی می بافت، هی باد ول می کرد. ازش پرسیدن چرا موقع بافتن این قدر باد ول می کنی؟ گفت: ننم گفته ۲ تا از زیر، ۲ تا از رو، یکی ول کن!
فرستنده: 0914xxxx711
حیف نون به زنش می گه: امروز جون یک نفر رو نجات دادم! زنش می گه: چه طور؟ می گه: هزار تومان به یه فقیر دادم، داشت از خوشحالی می مرد، ازش گرفتم!
فرستنده: 0937xxxx267
راز و نیاز حیف نون: خدایا! دقیقا داری با زندگی من چه کار می کنی؟ بگو، شاید بتونم کمکت کنم!
فرستنده: 0936xxxx996
آقای دست و دلباز ازدواج می کنه، برای این که خرجش کمتر بشه تنها می ره ماه عسل!
حیف نون می ره خواستگاری، پدر دختره می پرسه: شغل ثابت دارى؟ می گه: کجای کاری؟ امام جمعه تهران بعد از سی سال هنوز موقته، تو از من شغل ثابت می خواهى؟
بچه: بابایی! ببین چه نقاشی خوشگلی کشیده ام!
بابا: آفرین عزیزم! چی کشیده ای؟
بچه: یه گاو که داره علف می خوره.
بابا: پس علف ها کجا هستند؟
بچه: گاوه خورده.
بابا: پس گاوه کو؟
بچه: خوب علفشو خورد، رفت دیگه!
فرستنده: سعید
یه دوست چینی داشتم، مریض شد. ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻴﺎﺩتش رفتم ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ. کنار تختش وایسادم. دوست چینیم بهم ﮔﻔﺖ: "ﭼﻴﻨﮓ ﭼﻮﻧﮓ ﭼَﻦ ﭼﻮﻭﻭن…" ﺟوﻥ ﺩﺍﺩ بدبخت! ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ رفتم ﭼﻴﻦ. اون جا از یه مرد چینی معنیش رو پرسیدم. اون مرد چینی بهم گفت: "ﭘﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺷﻠﻨﮓ ﺍﻛﺴﻴﮋﻥ برﺩﺍﺭ!"
فرستنده: 09355449428
هنگام هدیه دادن حیف نون به همسرش: عزیزم! خواستم برات گل بخرم، دیدم خودت گلی واست کود خریدم.
دانشمندان شهر حیف نون اینا کشف کردن خورشید، روزها بی جهت روشنه! در اصل باید شب ها که تاریکه روشن باشه!
رفیقم می خواد بره حج. بهش می گم سوغاتی برامون چی میاری؟ می گه اگه جریان ول کردن مغازه ها موقع نماز واقعیت داشته باشه، واسه همه تون همه چی میارم!
حیف نون زیر تابوت زنش داد می زد:
لا اله ایوالله / لا اله ایوالله ...
فرستنده: 0916xxxx321
اعتراض مردان شهر حیف نون اینا: چرا زنان دکتر مامای دارند، ولی مردان دکتر بابای ندارند؟!
فرستنده: نگار
مناجات حیف نون:
خدایا! کودکی را به من دادی و بعد گرفتی.
جوانی را دادی و گرفتی.
چند ساله که به من زن داده ای.
خواستم یادآوری کنم.
ﺑﺎﺑﺎ: ﻣﻨﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﻳﺎ ﻣﺎﻣﺎن رو؟
ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ: ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎﺗﻮن رو.
ﺑﺎﺑﺎ: ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ، ﻣﺎﻣﺎنت ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ، ﺗﻮ ﻛﺠﺎ می ری؟
ﺑﭽﻪ: ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ.
ﺑﺎﺑﺎ: ﺧﻮﺏ ﺍﻳﻦ یعنی ﺗﻮ ﻣﺎﻣﺎن رو ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺩﻳﮕﻪ...
ﺑﭽﻪ: ﻧﻪ، ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.
ﺑﺎﺑﺎ: ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ، ﻣﺎﻣﺎنت ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ، ﺗﻮ ﻛﺠﺎ می ری؟
ﺑﭽﻪ: ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ!
ﺑﺎﺑﺎ: ﭼﺮﺍ؟
ﺑﭽﻪ: ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻼً ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﻮﺩه اﻡ!
فرستنده: 09355449428
Labels: Joke