Sunday, May 19, 2013
داستان گاو و خوک
مرد ثروتمندی به کشیشی گفت: نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند. کشیش گفت: بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: "مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی. ولی من همه چیز خودم را به آن ها می دهم، از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟" می دانی جواب گاو چه بود؟ جوابش این بود:
“شاید علتش این باشد که هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم."
Labels: Nice
لطفا برای حمایت از ما از محصولات فروشگاه دیدن کنید: