Wednesday, December 21, 2011
شعر شب یلدا
شب یلدا ز راه آمد دوباره
بگیر ای دوست! از غم ها کناره
شب شادی و شور و مهربانی است
زمان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارها تا تازه گردد
محبت نیز بی اندازه گردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است
که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمام اهل فامیل
شده بر پا بساط میوه – آجیل
ز خوردن خوردنِ این شام چلّه
شود مهمان حسابی چاق و چلّه!
همه با انتظاری عاشقانه
نظر دارند سوی هندوانه!
نشسته با تفاخر توی سینی
کنارش چاقویی را هم ببینی
چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه
شود آب از لب و لوچه روانه!
بساط خنده و شادی فراهم
اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تر جوک بگویند
دل از گرد و غبار غم بشویند
کسی را گر صدایی نیم دانگ است
در این محفل پی تولید بانگ است!
زند با “ای دل ای دل” زیر آواز
ز بعد آن “هاهاها”یی کند ساز!
ببندد چشم و جنباند سرش را
بخواند شعرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان
خرامان می رسد از ره زمستان
شمردم من ز چلّه تا به نوروز
نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز!
کنون معکوس بشمارید یاران
که در راه است فصل نوبهاران
Labels: Nice