Saturday, September 24, 2011
سالاد میوه
از هواپیما که پیاده شدند، مامان رو نشوند کنار یکی از بوفههای تو سالن و رفت که ساکها رو تحویل بگیره. وقتی برمیگرده میبینه یه ظرف سالاد
میوه رو میزه و مامان هم مشغول خوردن.
مامان اصلا انگلیسی بلد نیست. قضیه رو که میپرسه مامان میگه: "آقاهه اومد یه چیزهایی گفت، نفهمیدم، فکر کنم اسمم رو پرسید منم گفتم: فروغ سادات"
Labels: Tanz
لطفا برای حمایت از ما از محصولات فروشگاه دیدن کنید: