Wednesday, June 18, 2008
2 شعر زیبا
دلم می خواست سقف معبد هستی فرو می ریخت
پلیدیها و زشتیها، به زیر خاک می ماندند
بهاری جاودان آغوش وا می کرد .
جهان در موجی از زیبایی و خوبی شنا می کرد!
بهشت عشق می خندید.
به روی آسمان آبی آرام،
پرستوهای مهر و دوستی پرواز می کردند.
به روی بامها، ناقوس آزادی صدا می کرد...
اگر این کهکشان از هم نمی پاشد؛
واگر این آسمان در هم نمی ریزد؛
بیا تا ما "فلک را سقف بشکافیم و
طرحی نو در اندازیم."
زندگی چیدن سیب است
باید چید و رفت
زندگی تکرار پاییز است
باید دید و رفت
زندگی رودیست جاری
هر که آمد شادمان
کوزه ای پر کرد و رفت
قاصدک، این کولی خانه به دوش روزگار
کوچه گردی های خود را زندگی نامید و رفت
Labels: Nice
لطفا برای حمایت از ما از محصولات فروشگاه دیدن کنید: