Monday, September 10, 2007
مترسک
زياد وقت صرف ساختنم نكردند؛ با هر چي كه دم دستشون بود ساختنم همين قدر كه ديگران باور كنند كه وجود دارم. و من هر وقت كه بارون مي باره و گودال جلوي پام پر از آب مي شه و آينه اي مي شه واسه ديدنم؛ چشمهام پر از اشك مي شه و به خودم مي گم: بيچاره پرنده ها! حق دارند ازم بترسند. دلم كلي مي گيره. شايد اگر من رو يك كمي بهتر مي ساختند، حالا يه مترسك تنهاي تنها توي دنياي به اين شلوغي نبودم.
Labels: Nice
لطفا برای حمایت از ما از محصولات فروشگاه دیدن کنید: